کد خبر: ۴۷۷
۱۰ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

دلتنگی‌های کرونایی پرستاران

از زمانی‌که کرونا آمده، می‌گویند در خانه بمانید، هر یک از ما بهانه‌ای برای دور هم جمع شدن داریم. عید نوروز است، تعطیلات است، یلداست، خسته شدیم، دلمان گرفت یک سفر برویم و...چرا با خودمان فکر نمی‌کنیم ممکن است ناقل باشیم. اگر عزیزانتان را بیمار کنید چه حسی خواهید داشت، علاوه بر آن کادر درمان هم خانواده دارند و دلشان برای آن‌ها تنگ شده است.

 این روزها در حالی که ویدئوها و عکس‌هایی از پرستاران با پوشش گان و رد ماسک و عینک بر روی صورت‌هایشان منتشر و بر در و دیوار شهر نصب می‌شود، باز هم عده‌ای نه چندان زیاد این مسئله را جدی نمی‌گیرند و با بی‌احتیاطی سلامتی همه را به خطر می‌اندازند.

بسیاری از ما درباره خستگی کادر درمان سخن می‌گوییم و آن‌ها را مدافعان سلامت می‌نامیم، مدافعانی که در محاصره ویروس کرونا قرار گرفته‌اند. مدافعانی که بیش از حد توانشان از جان مایه گذاشته و رعایت‌نکردن دستورالعمل‌های بهداشتی توسط ما سبب شده تا شاهد از دست دادن هم‌وطنان و همکارانشان باشند. در بیمارستان شمس الشموس(505تختخوابی ارتش) به سراغ دو بانوی پرستار ارتشی می‌رویم تا گپ و گفتی با آن‌ها بزنیم و جویای حال این روزهایشان شویم.

 

عشق رکن اصلی پرستاری

صفیه هاشمی؛ 39ساله با سابقه 13سال کاری، مدت 3ماه است که از مرخصی زایمان برگشته و در اورژانس بیمارستان شمس‌الشموس مشغول به خدمت است. برگشت به کار در روزهای کرونایی و دغدغه سلامت فرزند استرس او را برای حضور در اورژانس بیمارستان چند برابر کرده بود، اما با آمدن به بیمارستان و دیدن عشق و علاقه همکارانش به خدمت تمام آن استرس و نگرانی‌ها از بین رفت و سبب شد تا او هم دوشادوش دیگران به مردم خدمت کند. آهسته و شمرده صحبت کردن و لبخند روی لبش آرامشی در طول مصاحبه به ما می‌دهد که کرونا و هر آنچه در بیمارستان است فراموش می‌کنیم. او می‌گوید: «پرستاری را دوست دارم، در این شغل اگر عشق و علاقه نباشد نمی‌توانید کار کنید. من به راهنمایی پدرم این شغل را انتخاب کردم و از انتخابم راضی هستم. در واقع رشته‌ای بود که از همان ابتدا برایم درآمدزایی داشت و در زندگی شخصی‌ام کاربرد دارد.»

هاشمی ادامه می‌دهد: «بهترین لحظه برای هر پرستار زمانی است که بیمار بدحالی مراجعه کرده و پس از درمان با حال خوب از بیمارستان می‌رود. با وجود اینکه فرزند کوچک دارم و استرس فرزندم که ناقل نباشم و او را بیمار نکنم هر روز با من است، اما این عشق و علاقه سبب شده تا من هم مانند دیگر همکارانم خودم را فراموش کنم.» 
این پرستار جوان بیان کرد: «مرخصی زایمان بودم و سعادت این را نداشتم که از ابتدایی شیوع ویروس کرونا دوشادوش دیگر همکارانم خدمت کنم، اما باید بگویم آن‌ها در این مدت فداکارانه ایستادند و از زندگی‌شان گذشتند، اما بیماران را تنها نگذاشتند. سخت است خانواده‌ات را کنار بگذاری و خود را در دل خطر بیندازی، به ویژه در آن روزهای ابتدای شیوع این ویروس منحوس که ناشناخته‌تر از امروز بود.

این روزها شرایط سختی است، تشبیه این روزهای پرستاران به مدافعان سلامت بیراه نیست، این روزها چیزی شبیه روزهای 8سال دفاع مقدس است، شاید سن من به آن روزها نرسد، اما از آنچه دیده و شنیده‌ام باید بگویم پرستاران هم مانند رزمندگان خط مقدم که برای دفاع از آب و خاک کشور در مقابل دشمنان ایستاده بودند، آن‌ها هم برای دفاع از سلامت مردم در مقابل این بیماری ناشناخته ایستادند و از جان خودشان گذشتند، به هر حال جوّ بدی حاکم است، در این روزها مرگ و میر زیاد است و جای ترس دارد، اما وقتی صحبت از نجات هم‌وطن باشد برای خیلی‌ها ترس معنا ندارد، ایثار و گذشت جای آن را می‌گیرد. وقتی بحث وطن باشد باید سختی‌ها را تحمل کنیم و کمک حال مسئولان و مردم در شرایط بحرانی کنونی باشیم.»

هاشمی از عشق و علاقه‌اش به این رشته می‌گوید و توضیح می‌دهد: «پرستاری از آن دست شغل‌هایی است که تنها با عشق می‌توان در آن ماند و ادامه داد. گرچه ورود به این رشته در دانشگاه و پرستاری خواندن مانند دیگر رشته‌های تحصیلی است و آن چنان تفاوتی ندارد، اما کار در این شغل و پرستار ماندن فقط به واسطه عشق و علاقه به آن می‌تواند ادامه پیدا کند. من هیچ وقت فکر نمی‌کردم یک روز پرستار شوم، در دوران کودکی دوست داشتم تدریس کنم، اما در دوره دبیرستان و با راهنمایی پدرم این رشته را انتخاب کردم و در آن مشغول به تحصیل شدم و از انتخابم راضی هستم. هیچ وقت فراموش نمی‌کنم، اولین تزریق عضلانی‌ای که انجام دادم تا مدت‌ها در ذهنم بود. اولین بار که داروی فشار به تجویز دکتر به بیمار دادم چندبار فشار بیمار را گرفتم مبادا فشارش بیش از حد پایین بیاید، یکی از پرستاران بخش به من گفت با این کار تو بیمار دچار استرس می‌شود، کم کم یادگرفتم و هر بار که می‌دیدم می‌توانیم به یک نفر کمک کنیم و شادی را در چهره همراهان بیمار می‌دیدم عشق و علاقه‌ام به این کار بیشتر از قبل شد.»

او می‌گوید: «از هر پرستاری که بپرسید تلخ‌ترین خاطره‌اش چیست، به طور حتم پاسخ می‌دهد فوت بیمار، اولین بیماری که در کنارش بودم و فوت کرد خیلی ناراحت شدم. آن‌قدر گریه کردم که استادم بامن صحبت کرد و گفت؛ ما وظیفه داریم در حد توانمان برای سلامتی بیماران تلاش کنیم، اما عمر دست خداست و کاری از دست ما برنمی‌آید. همان ترم‌های اول می‌خواستم انصراف دهم، اما کم‌کم به این نتیجه رسیدم که کمک کردن به بیمار و بهبود او لذت بخش‌ترین لحظات زندگی‌ام است. گاهی می‌شنوم همراهان بیمار می‌گویند؛ این‌ها این‌قدر بیمار و مرده دیده‌اند که مرگ آدم‌ها برایشان طبیعی شده است؛ واقعا این طور نیست و این حرف‌ها ما را رنجیده خاطر می‌کند.»

کار پرستاران مانند دیگر مشاغل سختی‌های خودش را دارد، اما در این روزهای کرونایی سختی کارشان دوچندان شده و باز هم ذره‌ای تعلل در کار ندارند.

 

غول کرونا

حرفش هنوز در ذهنم می‌چرخد «مردم آن‌قدر از کرونا می‌ترسند که دیگر بیماری‌ها مانند انواع سرطان‌ها و سکته‌ها را فراموش کرده‌اند.» حرف هاشمی مصداق این روزهای برخی از مردم است که به شدت از ابتلا به کرونا واهمه دارند و اگر متوجه شوند به این بیماری مبتلا شده‌اند ممکن است از استرس شدید سکته کنند، عده‌ای دیگر هم که آن را شوخی قرن می‌دانند و هیچ یک از نکات بهداشتی را رعایت نمی‌کنند. این پرستار جوان می‌گوید: «در قسمت اورژانس بیشتر افرادی را که می‌آورند حالشان خیلی بد است و بیمار و همراهانش بی‌قرار هستند. ما وظیفه داریم ابتدا به بیمار رسیدگی کنیم تا بهبودی‌اش حاصل شود، اما در کنار بیمار باید حواسمان به همراهانش باشد، آن‌ها بی قرار هستند و دوست دارند نزدیک بیمار باشند، یکسره می‌گویند، آخ مادرم مریض است چرا کاری نمی‌کنید، پدرم حالش بد است، خیلی بی‌خیال هستید و... ناخواسته می‌خواهند استرسشان را به ما منتقل کنند. ما که شرایط روحی آن‌ها را می‌دانیم با این موضوع کنار می‌آییم و کار خودمان را انجام می‌دهیم.»

لبخند از لبانش محو نمی‌شود؛ وقتی نظرش را درباره مردم و رفتارهایشان می‌پرسم، می‌خندد و برای چند ثانیه نگاهش را از نگاهم برمی‌دارد و به پنجره آن سوی اتاق نگاه می‌کند، فهمیدنش سخت نیست، بغضی که پنهان می‌کند تا گله‌ای در حرف‌هایش نباشد. با همان لبخند ادامه می‌دهد: « از مردم می‌خواهم مراقب سلامتی خودشان و خانواده‌شان باشند، زندگی ارزش ندارد که با سهل‌انگاری به این بیماری مبتلا شوید و بعد استرس بهبود بیماری را داشته باشید یا خدایی نکرده عزیزی را از دست بدهید. وقتی می‌توانید با رعایت نکات بهداشتی توصیه‌شده مانع ابتلا به این بیماری شوید، چرا به آن عمل نمی‌کنید. باور کنید ماسک زدن و شستن دست‌ها خیلی سخت نیست و مانع بسیاری از بیماری‌ها می‌شود. شستن صحیح دست‌ها 80درصد ابتلا به بیماری را کاهش می‌دهد. توصیه‌های بهداشتی برای خودتان و خانواده‌تان است.»

 

ما هم دلتنگ می‌شویم

او می‌گوید: «از زمانی‌که کرونا آمده، می‌گویند در خانه بمانید، هر یک از ما بهانه‌ای برای دور هم جمع شدن داریم. عید نوروز است، تعطیلات است، یلداست، خسته شدیم، دلمان گرفت یک سفر برویم و...چرا با خودمان فکر نمی‌کنیم ممکن است ناقل باشیم. اگر عزیزانتان را بیمار کنید چه حسی خواهید داشت، علاوه بر آن کادر درمان هم خانواده دارند و دلشان برای آن‌ها تنگ شده است. ما هم با این شیفت‌های سنگین با دورهمی خستگی‌مان در می‌آید و نیاز به سفر داریم، وجدان داشته باشید که این بیماری را به دیگران انتقال ندهید در خانه بمانید تا این بحران تمام شود و به روال عادی برگردیم. اگر افرادی را که رعایت نمی‌کنند یک ساعت به بیمارستان‌ها بیاورند تا از نزدیک درد و رنجی را که بیماران کرونایی می‌کشند ببینند، فکر می‌کنم تا بعد از بهبودی این بیماری همچنان بهداشت را رعایت خواهند کرد.»

هاشمی خطاب به خانواده‌های جوان توصیه می‌کند: «در این وضعیت رودروایستی نکنید. بزرگ‌ترها در خانه هستند و نیاز دارند به آن‌ها سربزنیم، اینکه حواسمان به آن‌ها باشد و جویای حالشان باشیم یک بحث است و اینکه دید و بازدیدهایمان ادامه داشته باشد که آن‌ها دلشان برای نوه‌هایشان تنگ شده حرف دیگر. به آن‌ها بگویید ما هم شما را دوست داریم و دل‌تنگتان هستیم، اما اگر ناقل باشیم و شما را بیمار کنیم برایمان سخت است.»

او می‌گوید: «هر چه گفتیم از درد و رنج بیماران بود، پرستاری همه‌اش درد و ناراحتی نیست. روزهای خوش هم داریم. به ویژه زمانی که در سی‌سی‌یو کار می‌کردم. در آنجا بیشتر بیماران ما سالمند بودند، تعدادی از آن‌ها زیاد به بیمارستان می‌آمدند(بیماران گارانتی‌دار)، آن‌ها را می‌شناختیم و عضو یک خانواده بودیم، هرچند از دیدنشان در سی‌سی‌یو ناراحت می‌شدیم، اما وقتی بهتر می‌شدند خوشحال بودیم که سخنان شیرین آن‌ها را می‌شنویم. یادش به‌خیر حاجی بصری، خانم صفامنش، خانم نورجان فاطمی و... خیلی وقت‌ها فراموش می‌کردند دارو بخورند یا ناپرهیزی می‌کردند و سر و کارشان به بیمارستان می‌افتاد. فکر می‌کردند ما نوه‌هایشان هستیم. رفتار و دعاهای خوبشان سبب می‌شد حالمان خوب شود.»

 

سخت است شاهد فوت هم‌وطنان باشیم

مژده وظیفه‌دوست متولد 1365 ابتدا کارش را با بهیاری شروع کرده و بلافاصله در مقطع کارشناسی رشته پرستاری ادامه تحصیل داده و در سن 34سالگی حدود 20سال از سابقه کاری‌اش در نیروهای مسلح، حوزه درمان می‌گذرد. پدرش نظامی است و حضور افرادی در حوزه درمان درمیان خانواده‌اش سبب شده تا به این کار علاقه داشته و آن را انتخاب کند. از کودکی پرستاری در ذهنش سمبل مهربانی بوده و تصورش این است که کار در این حوزه سمبل عشق و محبت است، چیزی شبیه عشق مادر به فرزندش.

او می‌گوید: «پرستاری رشته‌ای است که علاقه می‌خواهد، باید این توان را در خودتان ببینید که از وقت و انرژی خودتان و خانواده‌تان بزنید و این انرژی را به دیگران بدهید. در حال حاضر شرایط بحرانی است و همه با آن روبه‌رو هستیم، هر لحظه نگرانی این را داریم که تعداد آمار چقدر افزایش می‌یابد، ما نگران مردم هستیم، نگران این موضوع که برای مردم چه پیش می‌آید، شاید درک صحبت‌های من برای عده‌ای سخت باشد و با فرض شعار گونه‌بودن آن را باور نکنند، اما این شرایط برای من و همکارانم سخت است. سخت است که هر روز شاهد فوت هم‌وطنانمان باشیم، در روحیه ما تأثیر می‌گذارد، امیدواریم این بحران را هر چه زودتر پشت سر بگذاریم.»

در حال حاضر وظیفه‌دوست در درمانگاه بیمارستان شمس‌الشموس مشغول به خدمت است و هر روز بیماران زیادی را می‌بیند که مبتلا به کووید19 هستند و به بیمارستان مراجعه می‌کنند، بسیاری از آن‌ها بی‌اطلاع از این بیماری به دلیل تنگی نفس یا دیگر علائم می‌آیند که بعد متوجه ابتلا به این بیماری می‌شوند. او درباره کارش توضیح می‌دهد: «شرایط این روزها سبب شده گاهی بیشتر از شیفت خودمان بمانیم و آماده باشیم. ما هم مثل آدم‌های عادی خانواده داریم، در خانواده خودمان رسالتی داریم که برعهده ماست، اما شرایط این روزها سبب شده تا مردم نسبت به خانواده‌های خودمان اولویت داشته باشند.»

 

لبخند هم نمی‌زنیم

او هم از شرایط خاص این روزهای پرستاران می‌گوید و توضیح می‌دهد: «همه ما به دلیل شرایط رویارویی با بیماران کرونایی و پیشگیری از انتقال مجبور به پوشیدن ماسک، گان، شیلد و... هستیم. علاوه بر گرمای این لباس‌ها وسختی‌هایی که بسیاری از همکارانم به آن اشاره می‌کنند باید بگویم همیشه در کنار ارتباط کلامی به‌صورت غیرکلامی مثلا با یک لبخند با بیمار ارتباط برقرار می‌کردیم، به او انرژی می‌دادیم و با او سر صحبت را باز می‌کردیم، اما وقتی این ماسک و شیلد روی صورتمان است، نمی‌توانیم ارتباط بگیریم، حتی حرف زدنمان هم سخت می‌شود. در این لباس‌ها نمی‌توانیم به راحتی حرف بزنیم نمی‌توانیم با لبخند به بیمار انرژی و قوت قلب بدهیم. این پوشش سخت و آزاردهنده است. اینکه همیشه ماسک روی صورتمان باشد کلافه‌کننده است ولی باور کنید این فقط یک گوشه از سختی کار ما بود. در یک ساعت اول بعد از پوشیدن لباس‌ها از شدت گرما خیس عرق می‌شویم و با ماسک نفس کشیدن برایمان سخت است و عینک و شیلدی که بالای سر بیمار می‌زنیم بخار می‌کند و کار سخت پیش می‌رود. خوردن و آشامیدن هم که سخت است، گاهی همکاران از ابتدا و انتهای کار یک لیوان آب هم نمی‌خورند، صدای فرزندشان را نمی‌توانند بشنوند و در طول شیفت کاری خودشان را وقف کارشان می‌کنند.»

همه ما این موضوع را تجربه کرده‌ایم که بیماری را به بیمارستان ببریم و استرس‌ حال بیمار سبب شود تا کنترلمان را از دست بدهیم و ناخواسته با کادر درمان بحثی حتی کوچک داشته باشیم. بیمارستان ارتش که دیگر جای خودش را دارد، با وظیفه‌دوست در این باره صحبت می‌کنیم، او توضیح می‌دهد: « خیلی با این موضوع روبه‌رو هستیم، اما شرایط مردم را درک می‌کنیم. من با این دید نگاه می‌کنم که او مراجعه‌کننده من است و بیماری باری روی او گذاشته، برای همین ناراحت نمی‌شوم، سعی می‌کنم او را بپذیرم تا تنش من به تنش او اضافه نشود. اینجا ارتش است و بیمارانی که جانباز اعصاب و روان هستند هم به اینجا می‌آیند، ما شرایط امروزمان را به این‌ها مدیون هستیم. وقتی این‌طور به کار نگاه کنیم گذشتن از کنار آن آسان می‌شود.»

 

زحمات کادر درمان را نادیده نگیرید

این روزها افرادی را می‌بینیم که دورهمی‌هایشان را ترک نمی‌کنند، ماسک نمی‌زنند و بی‌تفاوت از کنار نکات توصیه‌شده می‌گذرند. وظیفه‌دوست دراین باره می‌گوید: « نمی‌دانم چرا مردم خطر را احساس نمی‌کنند و راحت میهمانی می‌گیرند و دور هم جمع می‌شوند. بی‌تفاوتی آن‌ها سبب شده تا من از پدر و مادرم فاصله بگیرم، حسرت بودن در کنار آن‌ها و درآغوش گرفتنشان در این ماه‌ها بر دلم مانده، این حال و روز همه ماست و مانده‌ایم چرا برخی مردم با کارهای نسنجیده تمام زحمات ما را پایمال می‌کنند و ما را نادیده می‌گیرند.

بیمارستان‌های مختص بیماران کرونا حجم‌کاری‌شان بیشتر از ماست، اگر من از سختی کار در این شرایط بگویم، آن‌ها چند برابر ما سختی می‌کشند. هرچقدر کادر درمان تلاش کنند، اما از طرف مردم حمایت نشوند فایده‌ای ندارد و ما شاهد از دست دادن همکارانمان در کادر درمان هستیم.»

وی ادامه می‌دهد: «ما شاهد از دست دادن هم‌وطنانمان هستیم، کادر درمان تلاش می‌کنند تا هم‌وطنانشان را حفظ کنند اما ذره ذره خودشان آب می‌شوند. کسی که از فرزند و خانواده‌اش می‌زند یعنی جنگیدن در یک جبهه، در شرایط فعلی جبهه عوض شده، کادر درمان با بیماری می‌جنگند، ممکن است آلوده شوند اما به‌خاطر مردم روی ترس‌هایشان پا گذاشته و پذیرفته‌اند که به‌خاطر دیگران در خط مقدم باشند. پرستارها مدت‌هاست فرزندانشان را در آغوش نگرفته‌اند، ماه‌هاست که از دیدن خانواده‌شان محروم مانده‌اند. آن‌ها می‌گویند؛ مریض‌ها زیاد شده‌اند، اما گله‌ای ندارند دغدغه‌شان مردم است، اما اینکه چرا مردم نگران خودشان نیستند برای ما عجیب است.»

 

مراقب سالمندان باشید

« سال نو با از دست دادن هم‌وطنانمان شروع شد. عید نوروز جبهه ما فعال بود، امسال برای هیچ یک از ما خوب نبود. قرنطینه شدیدی را تجربه کردیم نتوانستیم کنار خانواده‌هایمان باشیم امیدوارم عید سال آینده برای همه خوب باشد. مسائل بهداشتی مانند فاصله‌گذاری اجتماعی، شست‌وشوی دست‌ها و... را رعایت کنید موقع خرید کردن موارد بهداشتی را رعایت کنید. در کنار تمام این‌کارها مراقب سالمندان باشید. برخی از آن‌ها خیلی توجیه نیستند و پروتکل‌های بهداشتی را رعایت نمی‌کنند. از آن‌ها مراقبت کنید و حواستان به آن‌ها باشد.»

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44